برایم بگو
که در کدامین دعاهای شبانه ات رفتنم را آرزو کردی
که این چنین ، تب داغ رفتنت تنم را می سوزاند
هنوز هم در پس کورمال های تنهایی ،
من که از خدا هم تنها ترم
به اجابت دعایی می اندیشم که هیچ گاه مستجاب نشد
می خواهم چیزی بگویم ولی می دانم خیلی دیر است
ولی بگذار بگویم که اگر اولین دیدار یعنی جدایی
کاش هیچ گا ندیده بودمت