سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]

tanhayi
نویسنده :  anita

یادم میاد می گفتی دل به کسی نمیدی

می گفتی بعد یک عمر به آرزوت رسیده

چی شد که از من و دل یک دفعه دل بریدی

تنها گذاشتی رفتی منو با ناامیدی

آخ من و با ناامیدی

....................................................................

میگفت آدم باید توی عاشقی مثل سیگار باشه! با اینکه می دونه آخرش زیر پا لهش میکنن ولی تا آخرش به پای آدم می سوزه!

...................................................................

خانه ام وقتی که می ایی تمامش مال تو

هر چه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو

..................................................................

 

 


شنبه 86/4/9 ساعت 10:44 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مامان
مترسک
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
12385 :کل بازدیدها
2 :بازدید امروز
7 :بازدید دیروز
درباره خودم
tanhayi
لوگوی خودم
tanhayi
لوگوی دوستان
لینک دوستان
اوریا
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
طراح قالب