سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، مویه گری از اندوه را در قلبش قرار می دهد ؛ زیرا خداوند، هرقلب اندوهگین را دوست دارد [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]

tanhayi
نویسنده :  anita

..... 

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته

و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده

زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی

حس کنی که هنوز دوستش داری

چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی

که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

چقدر سخته تو خیال ساعتها باهاش حرف بزنی

اما وقت دیدنش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه

دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه

اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز

**دوسش داری**


شنبه 86/4/9 ساعت 10:57 صبح
نویسنده :  anita

یادم میاد می گفتی دل به کسی نمیدی

می گفتی بعد یک عمر به آرزوت رسیده

چی شد که از من و دل یک دفعه دل بریدی

تنها گذاشتی رفتی منو با ناامیدی

آخ من و با ناامیدی

....................................................................

میگفت آدم باید توی عاشقی مثل سیگار باشه! با اینکه می دونه آخرش زیر پا لهش میکنن ولی تا آخرش به پای آدم می سوزه!

...................................................................

خانه ام وقتی که می ایی تمامش مال تو

هر چه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو

..................................................................

 

 


شنبه 86/4/9 ساعت 10:44 صبح
نویسنده :  anita

دلم یه بغل اطلسی آبی... گریه.... میخواد !

کسی داره ؟


شنبه 86/4/9 ساعت 1:46 صبح
نویسنده :  anita

من مثه یه تک درختم، ته یک کوچه ی باریک…

تو یه گنجشک قشنگی! گاهی دوری گاهی نزدیک…

گاهی وقتا مهربونی ، می شینی رو شونه ی من…

گاهی نیستی که ببینی ، بغض بی بهونه ی من…

گنجشک بازیگوش من!!! بشین رو شاخه ی دلم…

با تو درخت معجزه… بی تو طلسم باطلم…

وقتی لای برگا نیستی ، بوی پاییز رو می گیرم…

بی تو زرد زرد زردم !!! بی صدای تو می میرم………

بی صدای تو می میرم...

اما وقتی که می خونی ، من میشم پر از جوانه…

یه ترانه ساز عاشق ، با هزار و یک ترانه…

تویی حرف اولین و آخرین شعر نگفته…

برگ آخر وجودم با پریدنت می افته…

گنجشک بازیگوش من!!! بشین رو شاخه ی دلم…

با تو درخت معجزه… بی تو طلسم باطلم…

 


شنبه 86/4/9 ساعت 1:41 صبح
نویسنده :  anita
دانی که شمع دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت:ای عاشق بی چاره

فراموش شوی

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت:ای عاشق دیوانه تو نیز

خاموش شوی


جمعه 86/4/8 ساعت 11:24 عصر
نویسنده :  anita
همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن...!

شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند...!

 و تو...

هیچ وقت او را ندیده ای...


جمعه 86/4/8 ساعت 11:22 عصر
نویسنده :  anita

جمعه 86/4/8 ساعت 11:13 عصر
نویسنده :  anita

جمعه 86/4/8 ساعت 11:12 عصر
نویسنده :  anita
 
جمعه 86/4/8 ساعت 11:12 عصر
نویسنده :  anita

جمعه 86/4/8 ساعت 11:11 عصر
<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مامان
مترسک
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
12161 :کل بازدیدها
16 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
tanhayi
لوگوی خودم
tanhayi
لوگوی دوستان
لینک دوستان
اوریا
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
طراح قالب